اصلاحات دوره امانی و علل شسکت آن
مقدمه
شاه امان الله خان؛ شاه اصلاح طلب و تجددگرا افغانستان که با سیاست زیرکانه و استفاده از عفوهای ملوکانه، دادن جوایز و دیگر داد و گرفت ها اقتدار خویش را تحکیم بخشید. در کنار موجودیت سنت ها و چالش های موجود، وی در از همان آغاز کوشش داشت تا با استفاده از دو منبع آتی الذکر، خود را به اهداف اساسی و قبل تعیین شده استقلال و اصلاحات بنیادی در کشور نزدیک سازد. یکی از منابع دست داشته برای امان الله خان، نیروی فکری و تجددگرایی محمود طرزی و پیروان آزادی خواه وی (جوانان افغان) بود. منبع دومی، آنهایی بودند که الزاماً توافق کامل با جوانان افغان داشتند، ولی قادر بودند از طریق کنترول و نفوذ بر تاسیسات اداری و عنعنوی قدرت، امان الله خان را در عملی ساختن پلان های سیاسی وی کمک کنند. روشن فکران و ملی گرایانی که به شاه امان الله خان در رسیده با پادشاهی کمک کردند نیز اساساً دو منظور عمده داشند که عبارت بود از حصول اطمینان از استقلال کامل کشور و وارد نمودن اصلاحات. با امضای معاهده 1921 م با دولت برتانیه و عده و هدف اول تحقق یافت و استقلال افغانستان نه تنها از جانب انگلستان، بل از طرف تمام کشورهای مهم جهان تصدیق شد. شاه تجددگرا از همان آغاز پادشاهی در حالی که هنوز موضوع استقلال حل نشده بود به یک سلسله اصلاحات و تحولات دست زد که در سال های بعد مورد تعقیب قرار داد که مهترین آنها عبارت اند از: تشکیل کابینه یا هیئت وزرا، تدوین قانون اساسی و پنجاه نظامنامه دیگر، توجه جدی به معارف و تاسیس مکاتب، تغییر دادن لباس سنتی به لباس اروپایی، تعلیم یکجایی پسران و دختران، جایگزین تقویم هجری شمسی به جای هجری قمری، اعلام تعطیلی روز پنجشنبه به جای روز جمعه، تاکید برای تک همسری از طرف مردان، رفع حجاب سنتی از زنان و ... که همه این نو آوری ها و اصلاحات درج کارنامه شاه امان الله خان در تاریخ معاصر افغانسان می باشد. شاه امان الله خان نگاه آرمان گرایانه به افغانستان داشت و در تلاش بود تا تغییرات و اصلاحات مورد نظرش فوری هم پذیر شود. وی به دلیل عدم درک عمیق از وضعیت سنتی کشور و سیاست های قدرت های دخیل موجبات شکست حکومت خویش را مساعد ساخت. عوامل زیادی در ناکامی اصلاحات وی نقش داشت که آنها را می توان به عوامل عینی و ذهنی اشاره کرد. در این مقاله ابتدا اصلاحات دوره شاه امان خان را بر شمرده و سپس دلایل شکست آنرا به تشریح خواهیم گرفت.
اصلاحات
اصلاحات و تحولات به میان آمده در دوره شاه امان الله خان را می توان به سه دوره: دوره اول از 1919 تا 1924 م و دوره دوم از 1924 تا 1928 م و دورم سوم 1928 م و پایان اصلاحات 1929 م تقسیم بندی کرد.
دوره اول (1919 - 1928 م)
این دوره که با اعلان پادشاهی امیر آغاز می گردد، پر ثمرترین دوره های اصلاحات وی می باشد. شاه جوان که در حصول استقلال کشور کامیابی درخشانی به دست آورده بود و به محبوب بودن در بین مردم اطمینان داشت، به کمک جوانان تحول طلب داخلی و کارشناسان ترکی و سایر ملل برای تنظیم امور دولت، مثل ماشین قانون وضع کرد و با عشق و علاقه پشت کار جوانی می کوشید تا بر خرابه نظام کهنه قبایلی و خان خانی شالوده دولت و اداره عصری را پی ریزی کند. از جمله علایم بارز این کار تشکیل کابینه یا هیئت وزار بود که در سال 1919 م اجرا شد که کابینه متشکل از صدراعظم، وزرای حربیه، خارجه، داخله، امنیته، مالیه، تجارت، معارف، عدلیه، زراعت، نقلیات و دربار، مدیر مستقل طبیه و رئیس شورای دولت بود.
مهم ترین کار انجام در این دوره تصویب اولین قانون ساسی دولت بود که در 10 آپریل 1923 م تحت عنوان «نظامنامه اساسی دولت علیه افغانستان» از جانب هشتصد نفر از ارکان دولت و سران قبایل که شاه در جلال آباد به نام لویه جرگه دعوت نموده بود، به تصویب رسید. به موجب این قانون که مرکب از 73 ماده بود، برای بار اول در تاریخ افغانستان قدرت شاهی توسط قانون و موسسات سیاسی مثل هیئت وزرا، شورای دولت و محاکم محدود گردید. علاوه بر قانون اساسی، در این دوره در حدود پنجاه قانون نامه دیگر به نام نظامنامه وضع و نافذ گردید که موضوعات متنوع را با درجه اهمیت مختلف از تشکیلات دولتی و نظام اجباری گرفته تا امور مربوط به خانه های ییلاقی پغمان در بر می گرفت. مهم ترین قوانین مذکور عبارت بودند از: نظامنامه تقسیمات ملکیه افغانستان، نظامنامه داکخانه، نظامنامه فروش املاک سرکاری، نظامنامه تذکره نفوس و حصول پاسپورت، نظامنامه محصول مواشی، نظامنامه اجراآت تصفیه محاسبه ماضیه، نظامنامه بدوجه عمومی، نظامنامه جزای عمومی و نظامنامه مطبوعات که هریک تحولی را در زندگانی عمومی و یکی از بخش های مهم کار و فعالیت دولت را تنظیم نمود.
واضع است که تهیه و تصویب این همه قانون در زمان اندک در حالی که در تمام کشور یک نفر کارشناس قانون و حقوق وجود نداشت، کار سهل و آسانی نبود. از این رو نقش کارشناسان ترکی در امر تدوین قوانین یاد شده خیلی برجسته و موثر بود.
اصلاحات ایجاد شده در این دوره به ویژه اصلاحات مربوط به امور مالی و مناسبات بین مردم و دولت، مانند تبدیل مالیه به زمین از جنس به نقد، الغای اصول حواله مالیات در وجه افسران و افراد اردو که فشار بزرگی از دوش مالیه دهندگان برداشت. قانون مربوط به تصفیه ماضیه و و بخشش باقیات گذشته که در اثر آن دفتار کهنه در پیش چشم مردم حریق گردید و ده ها هزار نفر از پرداخت باقیاتی که از اجداد شان به آنها به میراث رسیده بود فارغ البال شدند. در مقابل تطبیق برخی از قوانین مثل نظامنامه جزای عمومی، محصول مواشی، خدمات عسکری و همچنان تاسیس مکاتب در ولایات و اطراف و اصرار بر داخل نمودن پسران در آن، مخالفت قشر های صاحب امتیاز را بر انگیخت. از آن جمله ملایان که وظیفه قضا را در انحصار داشتند، وضع قانون جزا را به منزله تخطی بر حقوق و امتیازات خود شمرده و به تبلیغ علیه آن آغاز کردند. همچنان روسای قبایلی که در پرداخت مالیه از امتیازات و معافیت ها مستفید بودند، از وضع قوانینی که به امتیازات مذکور پایان می بخشید آزرده شدند و به مخالفت در برابر آن بر خواستند.
دوره دوم ( 1924-1928 م)
در جریان جنگ منگل امر متوجه شد برنامه اصلاحات به شکلی که در آن وقت تطبیق می شد تاج و تحت او را با خطر جدی موجه ساخته است. بنابر این به عقب نشینی تکتیکی دست زد، طوریکه در لویه جرگه 1924 م از یک قسمت از اصلاحات به نفع طبقات ممتاز صرف نظر کرد. بعد از جنگ، وی برای چندی به اصلاح امور ادرای مصروف شد، اما باز هم به تقویه اردو که شرط اول تطبیق برنامه اصلاحات بود، توجه لازم نکرد. هر چند یک مقدار سلاح جدید به شمول طیاره از خارج وارد گردید، اما اقدام ضروری جهت تربیه افرادی که سلاح مذکور را به کار ببرد صورت نگرفت. کار قانون گذاری و گسترش معارف مثل سابق به جدید تعقیب شد و نظامنامه خدمات داخله عسکریه، بودجه عمومی، و عبارات و القاب در محل تطبیق گذاشته شد. همچنین جراید آزاد در این دوره تاسیس شد و آزادی بیان که در نظامنامه اساسی ذکر شده بود، از قوه به عمل آمد.
دوره سوم (1928 م)
این دوره با بازگشت شاه در ماه جون 1928 م آغاز یافته تا جنوری 1929 م که تاریخ برکشت او از اصلاحات می باشد ادامه یافت. شاه که مشاهده تمدن اروپا چشم هایش را خیر ساخته بود، در صدد آن شد تا بزرگترین تغییرات اجتماعی را در کمترین مدت در زندگی ملی وارد کند. شکی نیست که در یک جامعه عقب مانده و سنتی چون افغانستان موضع قابل تغییر زیاد بود، اما شاه از آن جمله چیزهایی را انتخاب کرد که زودتر به چشم می خورد، مثل تغییر دادن لباس سنتی مردم به لباس اروپایی، انتخاب بیرق جدید، تعلیم یکجایی پسران و دختران، تغییر دادن روز تعطیل هفته و بلاخره اعلان رفع حجاب با یک حرکت دراماتیک ملکه که به تاریخ 2 اکتوبر در یک مجلس عام برقع را از رویش به دور انداخت.
البته اصلاحات این دوره تنها به این مسایل محدود نبود و علاوه بر آن در لویه جرگه 1928 م مطالب مهم دیگری مثل تاسیس پارلمان انتخابی، امتحان گیری از ملایان و امثال آن تصویب شد، اما آنچه فوراً عملی شد و جلب نظر کرد، همان اصلاحات یا ابتکارات جنس اول بود که تصادفاً یا عمداً قسمت بزرگ آن را موضوعات مربوط به حقوق زنان و رفع حجاب تشکیل می داد.
پایان اصلاحات (جنوری 1929)
از قراین چنین بر می آید که پیش از آنکه حبیب الله کابل را مورد تهدید قرار بدهد، امان الله خان به ترک بخش بزرگی از اصلاحات تصمیم گرفته بود. طوریکه در جریان شورش شنوار غلام صدیق خان وزیر خارجه نزد قبیله مذکور رفت و در آنجا با محمد علم خان و محمد افضل خان روسای شورشیان مذاکره کرد. آنها فهرست طولانی از مطالب شان را به او سپردند. در این مطالبات علاوه بر لغو تمام اصلاحات مهم دوره امانی، در امور شخصی شاه هم به شکل اهانت امیزی مداخله صورت گرفت که از آن جمله طلاق ملکه ثریا و حبس پدرش محمود طرزی تقاضا شده بود. شاه امان الله این اتمام حجت را نپذیرفت، اما در همان هنگام به همفریز وزیر مختار برتانیه گفت که در نظر دارد تعلیم نسوان را برای مدت بیست سال به تعویق اندازد و تعلیمات ابتدایی را به ملاها تفویض کند. با حمله حبیب الله خان به کابل، شه روحیه اش را به کلی باخته به ترک اصلاحات تصمیم گرفت و توسط اعلامیه هژده فقره ای مورخ جنوری 1929م قسمت بزرگ تحولاتی را که در دوره پادشاهی ده ساله اش اجرا و یا وعده داده بود، به یک اشاره قلم فسخه کرد.
علل ناکامی اصلاحات
ناکامی اصلاحات امانی، مانند هر پدیده مهم سیاسی، مولود عوامل پیچیده و گوناگون بود که پاره ای از آنها ماهیت عینی و افاقی داشت و پاره ای عندی و انفسی بود.
عوامل عینی
در جمله این عوامل باید در قدم اول تضاد موجود را در بین اصلاحات و منافع قشر حاکم جامعه از جمله روحانیون بزرگ، فیودال ها، ملک ها و اعیان و درباریان در نظر گرفت. در این میانه مخالفت رجال دربار و سازش های آنها به طور خاص در ضعیف ساختن دولت و ناکامی آن تاثیر داشت و شاه که خودش در تضاد شخصی در بین قوم دوستی و وطن دوستی درگیر بود، نمی توانست آن را حل نماید. راجع به این مخالفت ها، در منابع داخلی افغانستان مدارک زیادی موجود نیست و تنها یک سلسله شایعات از آن وقت به بعد در افواه سایر بوده است. لیکن اسناد مربوط به دولت برتانیه و هند برتانوی که از چند سال به این طرف در لندن و دهلی نو در محل استفاده عامه قرار گرفته، این خلاء را پر می کند و تفصیلات مورد نیاز را در اختیار جویندگان قرار می دهد.
از اسناد مذکور بر می آید که در همان روزهای اول پادشاهی امان الله شاه یک نفر از درباریان که بعدها به مقام ریاست شورای دولت رسید، با حافظ سیف الله واقعه نگار حکومت برتانیه که به دهلی باز می گشت، در خفا ملاقات نموده از جانب خود و یک عده از «بزرگان افغان» حکومت هند فرستاد تا به کابل لشکر فرستاده حکومت معتدلی را به جای امان الله شاه برقرار نماید. سند دیگری می رساند که سفیر افغانستان در مسکو در سال 1926 م با سفیر انگلستان در آن شهر از امان الله خان شکایت نموده او را خاین خواند و در سال بعد والی کابل ضمن ملاقات با یکی از کارکنان وزارت مختاری برتانیه آمادگی خود را برای اجرای یک کودتا اظهار داشت و همکاری دولت مذکور را تقاضا نمود. عامل شکایات این اشخاص از شاه عموماً دو چیز بود، یکی نزدیکی او با روسیه و دیگری موقع دادن در کابینه به اشخاص غیر اعیانی وابسته به مردم عام.
اما از همه مهم تر مخالفت خانواده مجددی خصوصاً حضرت فضل عمر بود که در دیره اسماعیل خان در نزدیکی سرحد افغانستان جاگزین شده بین کوچی های افغانستان علیه شاه امان الله خان تبلیغات می کرد. به موجب گزارش مامورین هند وی به پیروانش اطمینان می داد که در داخل دستگاه دولت هم طرفداران دارد و در آن از کفیل وزارت حربیه و نایب الحکومه سابق سمت مشرق که هر دو با شاه قرابت داشتند نام می برد.
به این صورت در سال های اخیر پادشاهی امان الله خان رخنه بین او و عناصر محافظه کار و متنفذ در کشور عمیق تر شده و انصراف شاه از اصلاحات هم نتوانست که آن را مرتفع سازد. در این حال یگانه راهی که هنوز در برابر او باز بود، این بود که از اصلاحات فرعی و تفننی صرف نظر نموده، تنها اصلاحات بنیادی را که فایده آن برای همگان روشن و واضح بود، حفظ کند و به همکاری کسانی که قلباً به برنامه او معتقد بودند در محل تطبیق بگذارد و سعی کند تا از طریق نشان دادن نتایج عملی آن، حمایت عامه را دوباره جلب نماید، اما به طوری که خواهیم دید عوامل ذهنی، از جمله خوی و خصلت شخصی شاه، در برابر اجرای چنین نقشه موانع ایجاد می کرد.
عوامل ذهنی
از جمله عوامل ذهنی ناکامی نهضت امانی، مهم تر از همه خوی خصلت شخص شاه بود که نیروی محرکه اصلاحات به شمار می رفت. شاه امان الله یکی از از جالب ترین و شگفت انگیز ترین چهرهای سیاسی عصر جدید افغانستان است. سجیه و اخلاق او از عناصر گوناگون و به ظاهر متناقض تشکیل شده بود که در آن افراط و شتاب زدگی بر سایر عناصر غلبه داشت. در آوان جوانی در زیر تاثیر دوگانه مادرش علیاحضرت و خسرش محمود بیگ در خط سیاست افتاد و نقشه سیاسی اش را بر دو پایه ملت خواهی و نوآوری بنا کرد. چون شخصاً اهل مطالعه بود، نقشه کارهای را که باید اجرا می کرد از اشخاص وارد در کار و با تجربه از جمله ترکان عثمانی و المانی هایی که در جریان جریان جنگ اول به کابل آمدند اخذ می کرد و در تطبیق آن همت می گماشت. به این ترتیب وی با یک حرکت شجاعانه استقلال را به دست آورد و بنیاد یک دولت عصری را پی ریزی نمود. در این وقت پشت کار و سخت کوشی او، کم تجربگی و قلت معلوماتش را جبران می کرد. به سادگی زندگی می نمود و از خوشگذرانی های معمول برکنار بود. بنا برین در بین مردم، چه در داخل و چه در خارج، محبوبیت فراوان داشت.
اما در سال های اخیر پادشاهی، آهسته آهسته تحولی در مزاج او رخ داد که بر نحوه کار او هم موثر افتاد، به این تفصیل که در پهلوی حب جاه و شهرت، به تفریح و تجمل هم علاقه پیدا کرد. نه تنها خودش مبالغ هنگفتی را در تعمیر قصرهای دارالامان و تجملات جشن و امثال به کار می برد، بلکه همکارانش را هم در ضمن عصری ساختن طرز زندگی شان به کار هایی تشویق می کرد که اجرای آن با آن معاش اندک، بدون استفاده ناجایز، امکان پذیر نبود و به این صورت می توان گفت که شاه به طور غیر مستقیم در ترویج فساد اداره دست داشت. گرایش به سوی تفریح و تجمل تحولی را هم در چونگی اشخاص هم صحبت او به میان آورد و برای مردمان متملق و مداهنه کار فرصت داد تا خود را به او نزدیک نمایند و در نتیجه قوه تشخیص و داوری او در مسایل اجتماعی ضعیف گردید و بر اساس آن بر برنامه اصلاحات چنانچه دیده شد مسایل فرعی و کم اهمیت را بر موضوعات اصلی و با اهمیت ترجیح داد و موازنه کار از دست رفت.
نتیجه گیری
شاه امان الله خان از آغازین روزی که زعامت افغانستان را عهده دار شد دو هدف اساسی داشت، یکی استقلال کامل افغانستان و دیگری آوردن اصلاحات بنیادی و اساسی در کشور بود. پس از امضای معاهده 1921 م با دولت برتانیه هدف اول شاه تجددگرای افغانستان تحقق یافت. برای دست یابی به هدف دوم که همانا آوردن اصلاحات بنیادی بود شاه می بایست راه طولانی و دشواری را می پیمود زیرا از یک سوی وی با ساختار قبیله ای از سوی دیگر جامعه کاملن سنتی مواجه بود. با این حال شاه امان الله خان نوآوری و اصلاحات عمدی را بنا نهاده و درج کارنامه درخشان اش کرد. اصلاحات تحولات به میان آمده در دوره شاه امان الله خان را می توان در چهار دوره مورد بحث و برسی قرار داد. دوره اول که از 1919 الی 1924 را در بر می گیرد و از مهترین اصلاحات این دوره را می توان به تشکیل کابینه، تدوین و تصویب اولین قانون اساسی کشور و همچنان تدوین پنجا نظامنامه دیگر که هریک تحولی را در زندگی عمومی و تنظیم فعالیت های حکومتی ایجاد کرد. دوره دوم که از 1924 الی 1928 را شامل می شود، دوره ای است که شاه به دلیل تطبیق برنامه اصلاحی تخت و تاج خود را در خطر می بیند و در لویه جرگه 1924م از یک قسمت اصلاحات به نفع طبقات ممتاز صرف و نظر می کند. دوره سوم که این دوره به بازکشت شاه از اروپا در ماه جون 1928 آغاز می یابد، مشاهده تمدن اروپا نگاه شاه را نسبت مسائل اجتماعی تغییر می دهد، وی بدون درک جامعه سنتی افغانستان دست به تغییراتی چون تغییر دادن لباس سنتی به لباس اروپایی، تعلیم یکجای پسران و دختران، تغییر روز تعطیل هفته، رفع حجاب و تاکید به یک همسری برای مردان؛ جایگاه خود نزد مردم را آسیب جدی می زند. دوره بعدی که در ماه جون 1929 اتفاق می افتد از آن به پایان اصلاحات دوره امانی یاد می شود.
عوامل متعددی اصلاحات امانی را با شکست مواجه ساخت که می توان به عوامل عینی و ذهنی اشاره داشت. در زیر عوامل عینی می توان به تضاد موجود بین اصلاحات و منابع قشر حاکم از جمله روحانیون، فیودال ها، ملک ها و درباریان در نظر گرفت، روحانیون خود را در انزوا یافتند و فیودال ها و ملک ها هم از معافیت مالیاتی بازدانده شدند و درباریان در پی قدرت همه و همه در هیچ نوع سعی و تلاشی بخاطر براندازی نظام و عزل شاه دریغ نکردند. با بیشتر شدن رخنه در نظام و ساختار حکومت و همچنان در پی ایجاد فاصله بین مردم و دولت، شاه امان الله خان از برنامه اصلاحی خویش منصرف شد. با این وجود مخالفت ها تشدید یافت و با گذشت هر روز شاه مشروعیت خود را نزد مردم از دست می داد تا اینکه مجبور به استعفا شد. عوامل ذهنی ای که ناکامی نهضت امانی شده، مهترین آن خوی و خصلت شخص شاه بود که نیروی محرکه اصلاحات به شمار می رفت. پس از بازگشت اروپا در طرزتفکر شاه کاملاً تغییر کرد. قبل از سفر اروپا شاه به تجمل گرایی علاقه نداشت و اهل مطالعه بود و اکثر پلان و تصامیم خود را آگاهانه می گرفته و پس از سفر به حدی تجمل گرا شد که حتا دوستان و همراهان خود را نیز به تجمل گرایی و خوش گذرانی تشویق می کرد که خود سبب به میان آمدن و افزایش فساد اداری در دستگاه حکومت شد و در کنار سایر نوآوری های خوب، فساد اداری را نیز به میراث گذاشت.
منابع:
1. سر محقق دکتور فاروق انصاری، مروری بر تاریخ معاصر افغانستان، کابل، نشر نگار، 1399
2. میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، کابل، انشتارات میوند، چاپ بیست و چهارم
3. پروفیسور امین صیقل، افغانستان معاصر (تاریخ مبارزات و بقای یک ملت)، مترجم: محمد نعیم مجددی، کابل، انتشارات سعید، 1394
4. میر غلام محمد عبار، افغانستان در مسیر تاریخ، کابل، انتشارات میوند، 1393
Comments
Post a Comment